![[Post_Title [Post_Title](http://up.qoqnos-eshq.ir/up/qoqnos-eshq/Pictures/02743880.jpg)
اینکه باید فراموشت می کردم را
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
عجیب
به بودن تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام ...
اینکه باید فراموشت می کردم را
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
عجیب
به بودن تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام ...
اگه گذشته بهت زنگ زد بذار بره رو پیغامگیر ، چون حرف تازه ای برای گفتن نداره
حســــــرت !
یعنے رو بـﮧ رویــــــــمـ نشستـﮧ اے
و باز خیســـــے چشمـــانـــمـ را
آن دستمال خشکــ بے احساس پاکــ کنــــد .
حســــــرت !
یعنے شانـﮧ هایت ، دوش بـﮧ دوشــــــمـ باشد
اما نتوانـــم از دلتنگے بـﮧ آن پناه ببـــــــرم.......
حســــــرت !
یعنے تــــ ــــو
کـﮧ در عین بـــــــــودنت داشتنتــ را آرزو مے کنــــــــم . . .
همه جا هستی …
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت ، کنارم است
یک نفر پشت سرت هست
آماده است تا که کمی پای تو لغزش گیرد …
و اگر قرار شود که بیفتی به روی زمین ، آنجاست که نگهت خواهد داشت …
همیشه از سایه هم نزدیکتر به تو !
نور هم که قطع شود ، حضورش پر رنگتر خواهد شد !
گفتمش دل مي خري؟
پرسيد چند؟
گفتمش دل ماله تو تنها بخند!
خنده کرد و دل زدستانم ربود.
تا به خود بازآمدم، او رفته بود!
دل زدستش روي خاک افتاده بود!
جاي پايش روي دل جامانده بود...
شاید تکراری باشد ولی گاهی بعضی چیزها ارزش هزاران بار تکرار را دارند
تکرار میکنم ، تکرار میکنم : دوستت دارم