چشمان مرا به چشم هایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد
چشمان مرا به چشم هایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد
مات شدم از رفتنت
هیچ میز شطرنجی هم درمیان نبود
این وسط فقط یک دل بود
که دیگر نیست
خواهم ز خدا که بی وفایم نکند
غرق گناهم ولی رهایم نکند !
یک خواسته دارم ز خدای متعال
در هر دو جهان از تو جدایم نکند
.
.